انار
هرکس نگران غم یار است..
اوضاع دلش مثل انار است..!
محمد میثم جلالی
با حال خراب، کار دارم هرشب
با خاطره ات قرار دارم هرشب
وقتی که به دردتان نخوردم یعنی
من یک دل بی بخار دارم هرشب!
گربیایی، رد شوی..بازار عاشق میشود
کاسب و علامه و معمار عاشق میشود
من نمیدانم چرا هروقت به یادم میرسی
توی دستم دفتر و خودکار عاشق میشود
عطرتو وقتی بیاید وای از درس و کتاب
مدرسه، آموزگار منطق و آمار عاشق میشود
جای رسم دایره دائم مربع می کشد
در کلاس هندسه، پرگار عاشق میشود
همنوا، گلدسته و گلخانه و هر چه گل است
در مسیرت چادر گلدار عاشق میشود
ای که روح تازه می بخشی به جسم عاشقان
با دم تو میثم تمار عاشق میشود
ما همه مار درون آستینیم ای غریب
تو بخواهی مار لاکردار عاشق میشود
روز جمعه می رسی و لحظه پخش خبر
با ظهورت مجری اخبار عاشق میشود..!❤️
میثم جلالی
از ما چه توقعی که پیکار کنیم؟
یا در ره وصلت طلب خار کنیم..؟
تنها بلدیم بهر تعجیل ظهور
سایتی بزنیم یا که بنر کار کنیم!!!
عاشق آنسٺ،که فڪرش همہ خدمٺ باشد
صبح ها در عطش عرض ارادٺ باشد
بهتر از حضرٺ ارباب ندیدم شاهے
ڪه چنین باخبر ازحال رعیٺ باشد..!
زود نمی آید..
زیاد نمی ماند..
این است که همه برف را دوستش دارند..
ای امام.. تو چون "برفی "
کاش دوست داشتن تو..تنها شرط کافی برای آمدنت بود!
تصویری از یک کفاش در گوشۀ خیابان که نوشته ای را در کنار خود گذاشته است با این متن:
" آقا
اگر آمدی و نشناختمت
ببخشید..."
تو
سالهای طولانی بخاطر من
سختی کشیدی..
و من حاضر نمیشوم
برای ندبه ات
از خواب جمعه ام بگذرم..!
وقتش شده آماده دیدار شویم
باید که برای دل تو یار شویم
اینجا همه در خواب زمستانی اند
یک قصه بخوان تا همه بیدار شویم..
شرمنده اگر به فکر دینار هستیم
شرمنده اگر که ظاهراً یار هستیم
از غیبت جمعه های ما معلوم است
ما منتظر مدرسه و کار هستیم...!
خوب وقت تمومه. اسم از "میم"
- مهراد - میثم - ماهان - مازیار - ؟؟؟؟
- مَهدی - اِاِاِ !
اصلا یادم رفته بود.
مهربانتر ز مادرم هستی..
در بلاها تو یاورم هستی..
هر دلی شارژ میشود با تو
پس تو همراه اولم هستی..!
میثم جلالی
گفتند که جنگ سرخ و آبی داریم
مانند همیشه قصد لابی داریم
دیروز شنیدم همگی میگفتند:
این جمعه نیا، بازی "دربی" داریم!
میثم جلالی
دارم هوایت را هوایم را نداری
چه نوکری هستی غم آقا نداری؟
بیهوده نام منتظر بر خویش مگذار
تو غصه ای جز غصه ی دنیا نداری
کافیست لفاظی! مرا هم خسته کردی
خوب ادّعا داری عمل امّا نداری
شرط زیارت کردنم ترک گناه است
من را نمی بینی اگر تقوا نداری
اصلاً شده باور کنی بی من یتیمی؟
اصلاً شده باور کنی بابا نداری؟
دیگر نگو از جایگاهت بین هیئت
وقتی میان خیمه من جا نداری
صبح و مساء گریه به جد بی کسم کن
بی گریه بر او جا به قلب ما نداری
حتی ته گودال هم یاد شما بود
ای وای اگر از ماتمش آوا نداری
عمریست که در سرم غم نان دارم
یک قلب که نه، لانه شیطان دارم
یک روز اگر فدای "مهدی" گردم
تبریک بگو که عیـــد قربـــان دارم..!
میثم جلالی
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی
.ادای منتظران را فقط درآوردی
بیا بکار بیاییم انحطاط بس است
عمل کنیم که بازی با لغات بس است
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
بجای ننگ شدن باز زینتش باشیم
آیت الله طباطبایی(ره) :
شما نمی خواهد راه بیفتید ودنبال امام_زمان بروید ،
اگرشمااستعدادوقابلیتش راداشته باشید
ایشان خودبه سراغ شما می آیندوخودترتیب تشرف راخواهندداد.
بدون تو بردی نداریم ما
شکست از قضا باز نزدیک ماست
فقط طرح زیبای لبخند تو
مدال طلای المپیک ماست!
یامهدی ادرکنی
تقصیر تو نیست؟ قامتی خَم دارم ؟؟؟
یا اینهمه بیت های مبهم دارم ؟؟؟
تقصیر تو نیست ؟؟؟ باور من این است!!!
تا هستم و نیستی تو را کم دارم
آیه الله میرزا اصفهانی از قول استاد خود حضرت آیه الله نائینی چنین نقل میکنند:
" در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط انگلیسی ها و روسی ها که
حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج گرفته بود ، آیه الله نائینی خیلی پریشان
بودند و نگران از این که وضع به کجا خواهد انجامید ، نکند که این کشور محب و
دوستدار امام عصر از بین برود و سقوط کند؟ " در همین زمان ها شبی به امام زمان
متوسل می شوند و در حال توسل و گریه به خواب می روند.
خواب می بینند: دیواری است به شکل نقشه و این دیوار ترک برداشته و خم شده و
در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر
آنها می ریزد و خراب میشود.
آقای نائینی وقتی این صحنه را میبینند به قدری ناراحت و نگران می شوند که فریاد
میزنند و می گویند: خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟...
در این حال میبینند که حضرت ولی عصر تشریف می آورند و انگشت مبارکشان را
به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود ، گرفتند و آن را بلند کردند و
دو مرتبه سرجایش قرار دادند و بعد فرمودند: این جا شیعه خانه ی ماست.
می شکند ، خم می شود ، خطر هست ولی ما نمیگذاریم سقوط کند. ما
نگهش میداریم.